{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
گاهی وقتا نمیدانم از دست داده ام یا از دست رفته ام.....
از چوپان پیر پرسیدم: چه خبر؟ لبخند تلخی زد وگفت : گــــــــرگ شد آن گوسفندی که سالها نوازشش کردم...
پنجره باران خورده ات را باز کن چند سطر پس از باران ... چشم هایم راببین که هوایت دیوانه شان کرده است...
در مسلک من معنی پرواز چنین است: با بال شکـــسته به هوای تو پریدن...
ميدوني رسم زمونه چيه؟ تو چشم ميذاري و من قايم ميشم. اما تو يكي ديگه رو پيدا مي كني
برایم کف زدند در آغوشم گرفتند تائید و تشویقم کردند...که آخر فراموشت کردم... دیگر تا ابد برلبانم این لبخند تصنعی مهمان است... اما بین خودمان باشد هنوز تنها عشقم تو هستی...
هنوز هم به جان تو مرا قسم می دهند میبینی... تنها من نیستم که رفتنت را باور نمیکنم...
نمیدانم ! من در دوستداشتنت غرق شدهام ...؟ یا دوستداشتنت در من ...؟ هرچه هست جداییشان / درست بر عکس من و تو خیلی سخت است!
چايت را تلخ ننوش يكبار نگاهم كن، تمام قندهاي دلم را برايت آب ميكنم.
تنها گرگها نیستند که لباس میش میپوشند گاهی پرستو ها هم لباس مرغ عشق بر تن میکنند. عاشق که شدی کوچ میکنند...
پرم ازحقایق تلخ... دلم دروغ میخواهد، یک دروغ شیرین...!!
روزهای دورازتو را نخواهم شمرد، تاهمیشه بگویم همین دیروز بودکه باهم بودیم...
خوش بحالت آدم!خودت بودى و حوايت! كسى نبودحوايت را هوايى كند!
خودتان را ، در قلب هیچ آدمی نچپانید... جا نمی شوید، فقط چروک می شوید...
دلم نه عشق میخواهد و نه دروغ های قشنگ ... نه ادعاهای بزرگ و نه بزرگهای پر ادعا ... دلم یک فنجان قهوه داغ میخواهد و یک رفیق گرم که بشود با او صحبت کرد... و البته !!! پشیمان نشد ...
من از اعدام نمي ترسم! نه از چوبش نه از دارش, من ازپايان بي ديدار ميترسم
گاهی وقتا نمیدانم از دست داده ام یا از دست رفته ام.....
از چوپان پیر پرسیدم: چه خبر؟ لبخند تلخی زد وگفت : گــــــــرگ شد آن گوسفندی که سالها نوازشش کردم...
پنجره باران خورده ات را باز کن چند سطر پس از باران ... چشم هایم راببین که هوایت دیوانه شان کرده است...
در مسلک من معنی پرواز چنین است: با بال شکـــسته به هوای تو پریدن...
ميدوني رسم زمونه چيه؟ تو چشم ميذاري و من قايم ميشم. اما تو يكي ديگه رو پيدا مي كني
برایم کف زدند در آغوشم گرفتند تائید و تشویقم کردند...که آخر فراموشت کردم... دیگر تا ابد برلبانم این لبخند تصنعی مهمان است... اما بین خودمان باشد هنوز تنها عشقم تو هستی...
هنوز هم به جان تو مرا قسم می دهند میبینی... تنها من نیستم که رفتنت را باور نمیکنم...
نمیدانم ! من در دوستداشتنت غرق شدهام ...؟ یا دوستداشتنت در من ...؟ هرچه هست جداییشان / درست بر عکس من و تو خیلی سخت است!
چايت را تلخ ننوش يكبار نگاهم كن، تمام قندهاي دلم را برايت آب ميكنم.
تنها گرگها نیستند که لباس میش میپوشند گاهی پرستو ها هم لباس مرغ عشق بر تن میکنند. عاشق که شدی کوچ میکنند...
پرم ازحقایق تلخ... دلم دروغ میخواهد، یک دروغ شیرین...!!
روزهای دورازتو را نخواهم شمرد، تاهمیشه بگویم همین دیروز بودکه باهم بودیم...
خوش بحالت آدم!خودت بودى و حوايت! كسى نبودحوايت را هوايى كند!
خودتان را ، در قلب هیچ آدمی نچپانید... جا نمی شوید، فقط چروک می شوید...
دلم نه عشق میخواهد و نه دروغ های قشنگ ... نه ادعاهای بزرگ و نه بزرگهای پر ادعا ... دلم یک فنجان قهوه داغ میخواهد و یک رفیق گرم که بشود با او صحبت کرد... و البته !!! پشیمان نشد ...
من از اعدام نمي ترسم! نه از چوبش نه از دارش, من ازپايان بي ديدار ميترسم
{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}